شب چی داره تو خودش که اینقدر حالمو بد میکنه؟ از وقتی هوا تاریک میشه بیقرار میشم، نمیدونم چمه. حرفام گم میشن و ذهنم مشغول میشه. برمیگردم عقب، عقب و عقبتر، چی هست توی گذشتهی من که شبهارو اینقدر دردناک میکنه؟ دلم میخاد بارون بزنه، هوا بوی نم داشته باشه، یه کمی خنک باشه، مث سالهای پیش منتظر تو باشم، با همه ناامیدی ها بجنگم و نترسم. دوست دارم اون مریمِ گذشته باشم.تو رو پیدا میکنم، کنار اشکه,بارون ...ادامه مطلب